عشقی از جنس صبا
مدت زیادیه که فرصت اینجا اومدن و نداشتم و نتونستم واسه گلم اتفاقایی که افتاده رو تعریف کنم. امشب خدارو شکر بالاخره اومدم هرچند که خیلی خستم... عزیزم این مدتی که نبودم چندتا علت داشت اول اینکه عمه اینا اومده بودن خونمون و بعدم مریضیه تو پیش اومد و حالا هم که بابا مریض شده. ولی مریض شدن تو خیلی اذیتم کرد . وقتی با اون حالت نفس میکشیدی دلم میسوخت و میگفتم کاش من جایه تو مریض بودم. این دومین باریه که خروسک میگیری وقتی رفتیم پیش اقا دکترت نمیدونی چه آتیشی سوزوندی. اول که رفتیم خانم منشی یه صندلی کوچولو آورد واست که تو هم پیش یه نینیه دیگه که نشسته بود کارتون نگاه میکرد تو هم بشینی و کارتون ببینی ولی مگه نشستی!!!! همش این صندلی دستت میکشیدی اینو...
نویسنده :
مامان صبا
0:18