صباصبا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

صبا عشق من و بابا

خداحافظ می می

1391/3/10 1:43
نویسنده : مامان صبا
338 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی تمام روز و تمام شب و هر ساعت و هر دقیقه با بچه ات هستی، به تنها چیزی که فکر نمیکنی اینه که اون موجود کوچولویی که از لحظه تولدش تا حالا آغوش تو واسش بهترین و امن ترین جایه دنیا بوده و با دستایه کوچیکش بغلت میکرده و بانگاه قشنگش به چشمات زل میزده وشیر تو واسش بهترین و لذیذ ترین غدابوده،یه روز اونقدر بزرگ شه که تو دیگه به تنهایی براش کافی نباشی و اون اولین گامهایه مستقل شدنش و برداره....

غمی منو گرفته که نمیدونم کی تموم میشه.خیلی سخته عزیزترن چیز زندگیه عزیزترین موجود زندگیت و ازش بگیری. وقتی 7 خرداد صبا اخرین شیرش و میخورد سعی کردم لحظه لحظشو تو ذهنم ثبت کنم. به همون اندازه که وقتی واسه اولین بار شیر خورد خوشحال بودم تو اون لحظه واسه اخرین شیر خوردنش ناراحت بودم. طفلک کلافه و سر در گم شده بود به چیزی که از لحظه تولدش عادت کرده بود در چشم بهم زدنی ازش دریغ میشد. نمیدونست جه جوری بخوابه میومد بغلم میگفت میمی بعد یادش میومد میگفت میمی اخه! بلند میشد بازی میکرد و تا تونست در برابر خواب مقاومت کرد و تقریبا از 24 ساعت 4 ساعتش و خوابید که اونم از شدت خستگی بود! منم خسته و دلمرده با یه بغض بزرگ که به  هر بهونه ای خالیش میکردم.....مدام با خودم جمله ای که تو یه کتاب خونده بودمو تکرار میکردم (( رشد یک فرایند دردناک است و صبا برای بزرگ شدن باید درد بکشد))ولی فقط خدا از دل ما خبر داشت.خداروشکر بابا و مامانی و پدر جونش خیلی کمکم کردن. باهاش بازی کردن خرید بردنش پارک رفت و بازی کرد و چیزایه خوشمزه واسش خریدن و خلاصه هر کاری که میمی خوردن یادش بره.....شب اول که نخوابید دیشب ولی با ماشین اینقدر دور زدیم تا خوابش برده ولی خداروشکر امروز خیلی بهتر بود و راحتتر خوابید. صبا منو ببخش عزیزم ولی این واسه هردومون بهتره.......... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان الینا
10 خرداد 91 7:06
ای جانم ...چه لحظه دردناکیه برای مادر و فرزند
با اجازه میلینکمتون


خاله ریحانه
10 خرداد 91 9:26