صبا داره بهار میاد....

َعاشق این روزام،غاشق اومدن بهار و حال و هواشم، عاشق بوی تمیزی و خونه تکونی و سبزه و ماهی قرمزایه خوشگلشم، عاشق خرید شب عید و خیابونایه شلوغ پلوغ و دیدن حس و حال بقیه ام...

نمیدونم تو هم وقتی بزرگتر شی مثل من از اومدن عید اینهمه ذوق زده میشی یا نه؟!

بعد از کلی اینور و اونور رفتن و زیر و رو کزدن همه مغازه هایه خیابون بهار و سر زدن به همه لباس نی نی فروشیهایی که بلد بوذیم بالاخره تونستیم واسه دخملیمون چندتا لباس خوشگل بخریم که عید خوشگل مشگل بره مهمونی... ولی دست بابایی درد نکنه ها واست سنگ تموم گذاشت خانمی

چهارشنبه هم واست از آرایشگاه سرزمین رویا که فقط واسه نی نیاست وقت گرفته بودم که با بابا بردیمت اونجا و موهات و کلی قشنگ کردیم، چون دوست نداشتم موهات و کوتاه کنم واسه همین جلویه موهات و بافت مکزیکی زدیم که خیلی بهت میاد و حسابی خوشگل شدی

الان دیگه دخملم آماده ست که زودتر عید شه و بره به استقبال بهار

تا یادم نرفته بگم این روزا عزمتو جزم کردی که مستقل شی هم تو غذا خوردن هم لباس پوشیدن!

واسه غذا خوردن میتونی قاشق و درست بگیری و غذاتو درست بخوری واسه لباس پوشیدنم کلاه و شال گردنت و راحت و سریع میپوشی شلوار هم دوتا پاتو میکنی تو یه پاچه و میفهمی اشتباهه جیغت در میاد،دمپاییهاتم میتونی بپوشی ولی بعضی وقتا پایه چپ و راست و برعکس میپوشی،جالبه که فهمیدی باید دستتو بگیری جایی که نیفتی و بتونی راحت بپوشی واسه همین دمپاییهاتو میبری کناره صندلی و اونجا میپوشی

هنوزم آهنگ مورد علاقت آهنگ یه حرفایی آکادمی گوگوشه که وقتی تو ماشین میشینی اینو که بذاریم اروم میشینی و فقط گوش میدی و وقتی تموم میشه دوباره میخوای، از کانالهایه تلویزیون هم شبکه طه و براعم و خیلی دوست داری و خودت کنترل و میدی دستمون و میگی نی نی

خلاصه اینم از گزارش امشب. میبوسمت و بهت میگم شب بخیر عشق مامان