صباصبا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

صبا عشق من و بابا

سفر به اصفهان

1390/12/27 22:05
نویسنده : مامان صبا
273 بازدید
اشتراک گذاری

 20 اسفند سال 90 یعنی آخرین روزایه فصل زمستون، وقتی که دیگه یواش یواش بویه بهار و عید و سال نو همه جا پر شده بود من و بابا و صبا تصمیم گرفتیم با هم بریم سفر... چون هر سال عید و میریم کرمان تا کنار اقوام تعطیلات و بگذرونیم واسه همین بابا پیشنهاد داد یکی دو روزی هم بریم اصفهان و سفر نوروزیمونو از اونجا شروع کنیم.........

شنبه صبح زود حرکت کردیم و صبا بیشتر راه و تو ماشین خواب بود. ظهر وقتی رسیدیم یه اتاق تو هتل خاتون گرفتیم و ناهار خوردیم و یکم استراحت کردیم و عصرش رفتیم سمت زاینده رود و سی و سه پل...... وااااای که چقدر قشنگ بود ولی هوا خیلی سرد بود و بد جوری باد میومد صبا هم این وسط جیغ و داد و فریاد که دستشو ول کنیم خودش میخواست تنها همه جا بره، با دیدن اونهمه آب و یه عالمه به قول خودش توتو خیلی هیجان زده بود.... خلاصه با هزار زحمت تونستیم چندتا عکس از دخملی بگیریم و چون حسابی از دست کاراش کلافه شده بودیم تصمیم گرفتیم بقیه شهر و با ماشین ببینیم.روز اول اینجوری کذشت و فردا صبحش هم هوا خیلی بهتر شده بود هم صبا کمتر شیطونی کرد و ما تونستیم میدون نقش جهان و عالی قاپو باغ گلها وقایق سواری روی زاینده رودو کوه صفه و رستوران زاگرس و تله کابین هم بریم (که تو میدون نقش جهان صبا از اسبها ترسید و نخواست سوار کالسکه شه،تله کابین هم هرچی نشستیم روشنش نکردن و گفتن ایستگاه آخر داره باد میاد و نمیشه ). شبم رفتیم خیابون جلفا و محله ارمنی ها و تو فست فود آرابو چیزبرگرایه خیلی خوشمزه ای خوردیم...با اینکه سفرمون کوتاه بود ولی بهمون خیییییییییییییییییییییییلی خوش گذشت...........

اینم چندتا عکس از صبا کوچولو:

 صبا خوشحال از سفر رفتن و بستن چمدون

یکی از جاهایه مورد علاقه صبا(وقتی میبینه میگه پول)

اینجوری تو صف تله کابین میرن آخه؟

 

 

اینجا هم یزد و رستوران ملک و التجار و پایان سفر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابا محسن
16 مرداد 91 14:48
واقعا که سفر خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت... دست مامانی هم درد نکنه که اینقدر قشنگ می نویسه و به تصویر میکشه... مرسی...