بزرگ شدن

واقعا نفهمیدم کی اینقد زود بزرگ شدی!!!!!!

امروز که نگات میکردم واسم عجیب بود ولی دلم واسه نوزادیات تنگ شده .آخه وروجک چرا اینقد واسه بزرگ شدن عجله داری ؟ هان؟امشب داشتم لباسایی که واست کوجیک شده رو جمع میکردم هر لباس و که برمیداشتم یه نگاه بهت میکردم و تو دلم میگفتم این که همین تازگیا این و میپوشید ولی حالا کوچیکه! امروز دقیقا 1 سال و 4 ماه و 14 روزته. دایره ی لغاتی که میتونی بگی روز به روز وسیع تر میشه یه روز دایی امیر که تازگیا صداش میکنی حاجی داشت میگفت صبا که بلد نیست حرف بزنه یکدفعه نمیدونم از کجا فهمیدی باید پاشی از خودت دفاع کنی، دایی امیرو صدا میزدی حااااجی حاااااجی بعدم دیگه هرچی بلد بودی از شعر ببعی میگه بع بع و هرچی ریحانه ازت میپرسید و قشنگ جواب میدادی که به دایی امیر ثابت کنی بلدی حرف بزنی!که دایی امیرم کلی کتاب و اسباب بازی واست جایزه خرید.

میتونی تازگیا خودت غذاتو بخوری ولی نمی دونم چرا دلت میخواد من بهت بدم زیاد حس مستقل شدن و ازت ندیدم. همه چی واست بازیه عزیزم.

از پله بالا رفتنت خوبه ولی واسه پایین اومدنش هنوز میشینی و اروم میای پایین

همه ی حرفایی که بهت میزنیم وکاملا میفهمی و اگه چیزی ازت بخوام که واسم بیاری یا کاری انجام بدی میفهمی ولی اگه دلت بخواد انجام میدی

عاشق جارو کردن با جاروبرقی و گردگیری هستی همچنین بریز و بپاش و خرابکاری

تازگیا هرکاری که به نظر خودت خوبه و انجامش میدی خودت خودت و تشویق میکنی و میگی دددددد(یعنی دست) همه هم باید واست دست بزنن

غذاهایه مورد علاقتم ماکارونی ،کتلت، پیتزا ،ابگوشت که میگی (آدوش)،و البته سیب زمینی سرخ کرده ان

اینم عکس امشبته گلی خانوم: