صباصبا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

صبا عشق من و بابا

روزنوشت

1390/8/18 0:26
نویسنده : مامان صبا
180 بازدید
اشتراک گذاری

بچه ها تو این سن هر روزشون با روز قبل متفاوته اینقدر که گاهی فرصت نمیکنی برای هرکدوم از واکنشهای تازه اش عکس العمل مناسب پیدا کنی.... تا بفهمی کجای کارو اشتباه کردی،یه مرحله تازه شروع شده که باید خودت رو برای ایفای نقش خودت آماده کنی! فقط باید همبازیشون بود و شش دانگ حواست و جمع کنی که جایی از مسیر اصلیت دور نشی و راهتو اشتباه نری. اینارو گفتم که بگم بچه داری سخته یعنی خیییییلی کار سختیه ولی شیرینی های خودشم داره

تو این روزا صبا از صبح که جشاشو باز میکنه تا شب که میخوابه حتی گاهی شبها تا صبح اویزون منه! با اینکه میدونم کاره خطرناکیه ولی آشپزیمم مجبورم وقتی بغلمه انجام بدم. میگه فقط بیا کنار من بشین هیچ جایی نرو هیچ کاری هم نکن. هر جا هم که رفتم تو باهام بیا هرکاری هم که دوست دارم بزار انجام بدم!!! ولی مگه میشه همش یه جا نشست و گوش به فرمان این وروجک بود؟! میشه وقتی میره سراغ جا کفشی و پاشو میکنه تو کفش باباش و بعدم راه میوفته تو خونه هیچی نگفت؟! میشه وقتی میره سراغ کابینتها و کلی ظرف و با هم میریزه پایین و از صداش خودش نمیفهمه چه جوری فرار کنه ساکت موند؟! میشه وقتی خونه ای که از صبح با مکافات تمیز کردی تو یه چشم به هم زدن میریزه به هم ببینی و حرص نخوری؟! میشه وقتی شب خوابیدی ده بار تا صبح بیدارت کنن که پاشو یا می می بده، یا پستونکم افتاده واسم پیداش کن که من با چشایه بسته و دهن باز منتظرم ،یا غلت زدم بیدار شدم بزن آروم پشتم تا باز بخوابم، اونوقت اشکت در نیاد.....

ولی آرررررررررررره همه اینا میشه وقتی وروجک خونه ما صبا باشه و همه زندگیه ما

وقتی میخوابی اینقد قیافت معصوم و قشنگه که همه شیطونیات یادمون میره.یادمون میره چه کارایی میخواستم انجام بدم و نذاشتی، خسته بودیم و نذاشتی بخوابیم، بابا کاراش و از دست شیطونیات با چه سختی انجام میده تازه دم به دقیقه هم که یه ناز واسش میاری و سیم لپ تابشو میکشی که پاشو باهام بازی کن. وووووووووووووای که از دست تو دختر

ولی یادم باشه که زندگیمو مدیون هست ونیستتم!...یادت باشه هر چقدرم دور شی ازم، باز همیشه کنارتم،پناهتم، دلواپستم

یادم باشه...... یادت باشه.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)